بسمه تعالی
وقتی نگرانی، حواست را بیشتر جمع می کنی. نگران که باشی هر چیزی تو را یاد نگرانیت می اندازد.
وقتی می ترسی که سُر بخوری، قدم هایت را محکم تر بر می داری. نگرانی نعمت خداست.
حد تعادلش از خطر حفظت می کند.
گزارش برنامه پیاده روی و کوهنوردی سال 1400
طارم زنجان تا قلعه رودخان فومن
چهارشنبه 1400/04/30 تا جمعه 1400/05/01
نوشته شده توسط "داود سالم"
برنامه اولیه:
حرکت: چهارشنبه 1400/04/30 ساعت 6 صبح
روز |
برنامه |
وعده غذایی |
مسافت (Km) |
زمان حرکت و استراحت (ساعت) |
اختلاف ارتفاع |
توضیحات |
روز اول |
حرکت به سمت کرج، قزوین، دریاچه و سد منجیل (سفیدرود) |
- |
260 |
4 |
||
ادامه مسیر به سمت روستای گیلوان، خانقلی سفلی و علیا، رسیدن به آب بر (نرسیده به طارم و مرکز شهرستان طارم زنجان) |
- |
60 |
1 |
آب بر: واقع در بریدگی رودخانه قزل اوزن طارم |
||
ورود به جاده سمت راست، پس از 5 کیلومتر سربالایی، سمت راست جاده جایگزین به باکلور، پس از 7 کیلومتر در سینه کش کوه رسیدن به سه راهی جمال آباد، پس از 4 کیلومتر رسیدن به رودخانه و روستای باکلور (بال کلور) |
ناهار |
16 |
1 + 2 |
600 متر صعود (1200-600) |
سد طبیعی کردآباد (چینی لر یا کردکندی) و دریاچه اول و دوم در دامنه سمت راست جاده |
|
پیمایش مسیر سمت راست دوراهی در جهت شرق و شمال شرقی (به موازات جاده سمت چپ رودخانه)، پس از 1 کیلومتر رسیدن به شبه 3 راهی و عبور مسیر اصلی (سمت چپ، شمال شرقی)، پس از 3 کیلومتر رسیدن به آب بند |
- |
4 |
2 |
400 متر صعود (1600-1200) |
روستای باکلور در زلزله منجیل (31/03/69) کاملا از بین رفته است |
|
روز دوم |
صعود در جهت شمال شرقی، امتداد مسیر سمت چپ، رسیدن به دوراهی در 1800 متری، ادامه مسیر چپ ترین دره، صعود در جهت شمال و شیب تند و رسیدن به دامنه چشمه تکو (tekko) |
شام و اسکان |
3 |
3 |
600 متر صعود (2200-1600) |
جاده منتهی به گردنه دیزآب (جمال آباد) سمت شمالغربی مان |
صعود به سمت شرق در راستای دره و رودخانه سمت راست و رسیدن به جای مسطح، ادامه مسیر به سمت شرق و جنوب شرقی (حرکت کمانی)، اتمام صعود |
صبحانه |
3 |
2 + 1 |
300 متر صعود (2500-2200) |
احتمالا استمرار باد و مه |
|
امتداد حرکت به شرق و جنوب شرقی و عبور از منطقه عزیزخانی (مهدی خانی) در جنوب (سمت راست مان)، حرکت به سمت چشمه دایلسر (دارای سنگها و صخره های جالب) در خط الراس |
ناهار |
3 |
2 + 2 |
200 متر فرود (2300-2500) |
عبور از مناطق لاس پشته (مروارید)، گنبدهاي كتيله، شيله چال، دوراهی خرم کش (کلبه ای سنگی بدون سقف) |
|
تغییر جهت به سمت شمال شرقی و ادامه حرکت در خط الراس و رسیدن به منطقه سبزه چاله و در نهایت ییلاق و چشمه مته خانی |
شام و اسکان و صبحانه |
8 |
5 + 1 |
600 متر فرود (1700-2300) |
عبور از دشت شمشیرزن ژنده لاس و قله توکتوکلا در کنارش، ییلاق بره سر، چشمه زردخانی |
|
روز سوم |
پس از 1.5 کیلومتر حرکت در خط الراس و رو به شمال، در ارتفاع 1500 شروع به حرکت به سمت شمال شرقی، در ارتفاع 1400 وارد خط الراس جنگلی رو به شرق (جنوبی ترین خط الراس)، سراشیبی تند با پوشش جنگلی انبوه، رسیدن به قلعه رودخان و بازدید از قلعه |
ناهار |
3 |
3 + 2 |
1000 متر فرود (700-1700) |
سنگین، راه جنگلی، پرشیب و لغزنده |
برگشت از قلعه و حرکت با ماشین به سمت فومن و بازگشت به تهران |
- |
20 + 350 |
7 |
1600 پله |
ورود به تهران: آخر شب جمعه 1400/05/01
انتخاب مسیر:
در پی ناکامی مان که سال قبل از دریاچه کردآباد تصمیم داشتیم همین مسیر را از بستر رودخانه برویم ولی در ارتفاع 950 متر به آبشاری خوردیم که موجب توقف برنامه شد و بیشتر منجر به شناسایی منطقه شد.
برای برنامه امسال قرار شد با کمی تغییرات، برنامه پارسال را مجدد اجرا کنیم. پیشنهاد شروع برنامه از روستای باکلور داده شد و با حقگو و عباس اکبری نیز کل مسیر را از جهات مختلف (نقشه توپوگرافی، گوگل ارث، گوگل مپ، ویکی لاک و ...) بررسی کردبم و برای برخی نقاط مهم، مسیر جایگزین تعیین کردیم.
کلا در اینترنت برای این مسیر، 2 گزارش بیشتر وجود نداشت. یکی مسیر را با gps ثبت کرده بود ولی کمی با مسیر ما فرق داشت. گزارش دیگر هم بسیار کلی نوشته شده بود. لذا با جمع بندی این 2 گزارش و بررسی های خودمان، برنامه طبق جزییات فوق، نهایی شد.
انتخاب وسیله:
به دلیل شیوع کرونای دلتا و قرمز شدن شهر تهران، منع تردد بین شهری اعلام شده است و انتخاب وسیله کار مشکلی می باشد.
انواع حالاتی که می توانستیم به مبدا و محل شروع برنامه کوهنوردی برسیم به شرح زیر بود:
- بلیت اتوبوس رشت (ویا شهرهای اطراف)، پیاده شدن در منجیل و کرایه نیسان برای رساندن به روستای باکلور
- بلیت اتوبوس محلی طارم، پیاده شدن در آب بر (ویا شهر نزدیک آن) و کرایه نیسان برای رساندن به روستای باکلور
- کرایه وسیله سواری از تهران تا روستای باکلور
- کرایه ون از تهران تا روستای باکلور
با توجه به منع تردد، بلیت اتوبوس ها خیلی سریع پر شد. با راننده اتوبوس محلی طارم نیز تلفنی صحبت شد و چون بلیت پیش فروش ندارند و باید پای اتوبوس حاضر و سوار شد، کمی ریسک داشت که آن هم پر باشد و قطعا الویت با محلی ها می باشد.
لذا تصمیم گرفتیم با توجه به تعداد شرکت کنندگان (10 نفر) روی کرایه ون بیشتر تمرکز کنیم. قیمت ها از 2 میلیون تومان تا 3.5 میلیون تومان (فقط برای رفت) بود. تصمیم گرفتیم ون را به صورت رفت و برگشت دربست کنیم. بالاخره با شرح جزییات مسیر و میزان آسفالته و خاکی بودن مسیر، با راننده ای به قیمت 2.7 میلیون تومان به صورت رفت و برگشت توافق کردیم. بماند که به دلایل سختی مسیر، نهایتا با قیمت 3.5 میلیون تومان رسیدیم.
شماره تلفن های مربوط به اتوبوس های محلی طارم را اعلام می کنم، شاید برای دیگران مفید فایده باشد:
تعاونی آرتا سبلان 44665550-2
رویال سفر ایرانیان 44663075 – 44663189
دفتر تعاونی در طارم: 02432822213 – 02432822999 (شریفی 09127407692)
رانندگان: محمدی 09122992824 – اسدی 09122091792 – سعادتی 09123910392
اتوبوس عادی 59.000 تومان – اتوبوس vip 85.000 تومان
حرکت اتوبوس ساعت 7:30 صبح از ترمینال آزادی
همراهان:
شرکت کنندکان به ترتیب سن عبارتند از:
- علی صفری (متولد 1350)
- سیدمحمدرضا کریمی یوسفی (متولد 1355)
- علیرضا حق گوی (متولد 1358)
- داود سالم (متولد 1360)
- مهدی چراغی (متولد 1364)
- سعید سلیمی (متولد 1367)
- ابوالفضل خوشنویسان (متولد 1369)
- حسین یامی (متولد 1376)
- دانیال میرزایی (متولد 1377)
- سیدمحمدجواد کریمی یوسفی (متولد 1377)
گزارش روز اول (چهارشنبه):
روز عید قربان است و تعطیل. قرارمان ساعت 6 صبح میدان آزادی است. دوستان تا ساعت 6:15 جمع شدند. آقای مهدی آجیلیان طهرانی (09192643715) راننده ون هم رسید. (آقا حجت 09129451894 نیز راننده ونی بود که خود کوهنورد بود و خیلی دوست داشت ما را برساند ولی زودتر قول به کسی داده بود) با ایشان هماهنگ شده بود که چون 10 نفر هستیم، حتما ماشینش باربند داشته باشد که بتوانیم کوله ها را روی باربند بگذاریم. در راه 4 قرص نان سنگک هم گرفتم تا بچه ها ته بندی ای برای صبحانه داشته باشند.
مهدی چراغی، رفت روی سقف و کوله ها را چید و بست. ساعت 6:30 راه افتادیم. ساعت 7 کرج، 7:45 آبیک رسیدیم و نزدیک خروجی طالقان – زیاران، بنزین زدیم. 8:15 خروجی الموت، 8:30 وارد آزادراه رشت، 9:15 لوشان، 9:30 با دیدن تابلوی خروجی منجیل، طارم، زنجان از اتوبان خارج شدیم. کنار سد منجیل (سفیدرود) وارد تونل شدیم و بعد از تونل، با انحراف 360 درجه ای وارد جاده سمت چپ شدیم.
باید از پل آهنی دوطرفه که فقط یک ماشین می تواند از آن عبور کند و باید رانندگان آمدنی و رفتنی برای گذر از پل، با هم توافق کنند. پس از پل، به دوراهی ای می رسیم که سمت چپ به سمت طارم می رود.
جاده از بالای سد می گذرد و به دلیل تردد زیاد کامیون ها، کمی کیفیت جاده آسفالت نامطلوب هست. پس از اتمام سد، جاده خوب می شود. ساعت 10:30 گیلوان می رسیم و بستنی و آب خنکی می خوریم. سپس وارد جاده سمت راست می شویم.
ساعت 10:50 روستای مامالان، ساعت 10:55 روستای خانقلی چای سفلی، ساعت 11 رسیدن به سه راهی که سمت چپ به سمت دارم، چورزق و زنجان می رود و سمت راست به آب بر و خلخال می رود و مسیر ما نیز هست.
پس از عبور از خانقلی چای علیا، ساعت 11 به جاده کردآباد و سد آن می رسیم. (همان جایی که پارسال رفتیم. البته پارسال تابلوی روستا و سد کردآباد موجود بود ولی امسال کنده شده بود)
کمی جلوتر جاده خاکی ای (شوسه) سمت راست در ارتفاع 600 متری شروع می شد که با دقت زیاد می توانستی تابلوی سبز رنگی که فاصله مناطق مختلف را نوشته بود. (پارک کوهستانی کوثر 4 کیلومتر، باکلور و دریاچه طبیعی کوثر 6 کیلومتر، جمال آباد و دریاچه طبیعی اوبرچای 16 کیلومتر، آغ داش (کورت داغی) 18 کیلومتر، دیزاب 23 کیلومتر، توک بلاغی 28 کیلومتر، وجرگه 31 کیلومتر،سنگه بین (ییلاق باکلور) 31 کیلومتر، دایله سر 33 کیلومتر، قلعه رودخان 44 کیلومتر، سیاهمزگی 45 کیلومتر.
لازم به ذکر است که محل های نامبرده شده، لزوما در امتداد یکدیگر نمی باشند و اکثر این مناطق را با طی مسیرهای فرعی منشعب شده از جاده اصلی می توان به آن رسید.
هدف ما رفتن تا روستا باکلور بود. لازم به ذکر است اکثر گروه های کوهنوردی برای رسیدن به قلعه رودخان از دیزاب می روند ولی چون اکثر مسیر را باید از جاده رفت، شاید جذابیت کمی داشته باشد و وسوسه پیاده رفتن یا سواره رفتن، مثل خوره به جان آدم می افتد. لازم به ذکر است ماشین مناسب (شاسی بلند) تا دایله سر می تواند برود ولی جاده پر پیچ و خم و صعود تا ارتفاع 2600 متر دارد.
وارد جاده شدیم و برخی جاها که شیب تند می شد، بچه ها پیاده می شدند تا ماشین شیب تند را رد کند و دوباره سوار می شدند. ساعت 11:30 پارک کوهستانی کوثر در ارتفاع 1050 متری رسیدیم. آب از لوله داخل حوضچه می ریخت. چند موتورسوار نیز بودند و ادامه مسیر را جویا شدیم.
کمی جلوتر جاده فرعی ای در ارتفاع 1060 متر به سمت راست می رفت که آن هم به باکلور می رود ولی تصمیم داشتیم از جاده اصلی (سمت چپ) برویم. 200 متر جلوتر دیگر جاده بد می شد و دست اندازها در شیب سربالایی اجازه نمی داند راننده دور بگیرد و رد شود. تصمیم گرفتیم، 200 متر را برگردیم و شانس مان را از همان جاده سمت راست امتحان کنیم.
لازم به ذکر است جاده سمت چپ تا ارتفاع حدود 2500 متری در منطقه دیزاب ارتفاع می گیرد و تا رسیدن به آنجا چندین انشعاب دارد که یکی اش جاده باکلور در ارتفاع 1600 متری و پس از طی حدود 12 کیلومتر از ابتدای جاده است، یکی اش گشت رودخان و دیگری همان جاده باکلور در اول مسیر در ارتفاع 1060 متری و طی 5 کیلومتر از ابتدای جاده است.
اوضاع جاده سمت راست، مناسب تر است. در یک نقطه از مسیر نیز فقط توانستم در دره سمت راست، قسمتی از دریاچه کردآباد را ببینم. ساعت 12 در ارتفاع 1150 متر کانکس محیط بانی را رد می کنیم. در مسیر مرتبا مخازن بتنی آب جهت تامین آب روستا ساخته شده است. در ساعت 12:30 و در ارتفاع 1320 متر، جاده کمی نامساعد شد و تصمیم گرفتیم بقیه راه را پیاده برویم. (از ابتدای جاده تا اینجا حدود 12 کیلومتر شد لذا باید حدود 3 کیلومتر را تا باکلور پیاده می رفتیم)
ساعت 13 بود و باکلور در دوردست دیده می شد و در ظل آفتاب شروع به جاده نوردی به سمت باکلور کردیم. ساعت 13:15 همزمان با اذان ظهر به دوراهی رسیدیم که سمت راست به کنار رودخانه می رفت و از آن جا می شد از راه مالرو و کنار رودخانه به باکلور رسید. (یک دستگاه پراید و یک دستگاه نیسان در انتهای جاده پارک شده بودند) ما ادامه جاده (سمت چپ) را پیش رفتیم.
ساعت 13:40 به دوراهی ای رسیدیم که راه سمت چپ از جاده اصلی ای (که نتوانستیم برویم) به اینجا می رسید. ساعت 13:45 به دوراهی رسیدیم که راه سمت راست وارد باکلور می شد و راه سمت ادامه جاده به سمت دریاچه باکلور بود. کمی پایین تر از جاده، لوله آب نشتی داشت و خود را سیراب کردیم و نیم ساعتی استراحت کردیم. در ادامه تصمیم گرفتیم جاده اصلی را پیش برویم تا به مکان مناسبی برای ناهار برسیم.
ساعت 14 جاده را ادامه دادیم و یک ربع بعد به رودخانه هزار رسیدیم که از بالای باکلور وارد آن می شود. روی پل و کنار رودخانه برای ناهار و نماز اتراق کردیم و از تمشک های کنار جاده بهره مند شدیم.
پیرمردی از مبدا و مقصد سفرمان پرسید و کمی باهم مناطق اطراف و پیش رو را مرور کردیم. ناهار را هر فرد از منزل آورده بود و پس از صرف ناهار و نماز، ساعت 16 با شروع ثبت gps مسیر توسط حقگو، جاده را در امتداد رود کوثر ادامه دادیم.
ساعت 16:15 به دوراهی رسیدیم که رود فرعی سمت راست در سراشیبی وارد باکلور می شد ولی ما همان مسیر اصلی را پیش رفتیم. ساعت 16:30 به چشمه آب خنکی که یک متر پایین تر از جاده بود و به سمت رودخانه سرازیر می شد رسیدیم.
ساعت 17:30 جاده در ارتفاع 1400 متری تمام شد. در ادامه از لابه لای تخته سنگ ها به بالا پیش می رفتیم و ناچار بودیم مرتب از عرض رودخانه عبور کنیم.
کمی جلوتر به مخزن اصلی آب رسیدیم که لوله آبی نشتی داشت و بطری های آب مان را پر کردیم. خود لوله نیز بسیار خنک بود و بچه ها رویش می نشستند و صفایی داشت. در این جا رودخانه خشک به نظر می رسید ولی حدس بر این بود که به دلیل ریزش کوه، آب آن از زیر سنگ ها می گذرد.
ساعت 18:30 کم کم از سنگ های بستر رودخانه کم شد و مسیر نسبتا داشت مسطح می شد. شبه دره ای هم سمت چپ مان بود. دره اصلی را ادامه دادیم و در ارتفاع 1600 متری و در ساعت 19 به دریاچه باکلور رسیدیم.
پس از کمی استراحت، از جهت جنوب، دریاچه را دور زدیم و با کمی سختی، به دره و رودخانه شمال شرقی دریاچه رسیدیم.
این منطقه بسیار مسطح بود و برای شب مانی مناسب بود. تصمیم گرفتیم تا هوا تاریک نشده کارها را با سرعت پیش ببریم لذا برخی پی جمع آوری هیزم رفتند و برخی پی زدن چادرها و برخی هم خودسازی!
مهدی چراغی هم سرگرم پختن ماکارونی برای شام شد. شام ساعت 21 حاضر بود و برخی از دوستان تا شام و چای خوردند رفتند خوابیدند و بقیه در کنار آتش نظاره گر مقدمات پخت عدسی برای فردا صبحانه (سرخ کردن پیاز و ...) توسط چراغی بودند. ساعت 11 بیداردلان نیز تصمیم گرفتند بخوابند. 3 چادر آورده بودیم و برای همه در چادر جا بود ولی به دلیل گرمای هوا! با مهدی و سعید همان بیرون چادر خوابیدیم.
آسمان به شدت ستاره باران بود و کهکشان راه شیری نیز مشخص بود. مهتاب نیز از ساعت 24 کل محیط اطراف را روشن کرده بود.
گزارش روز دوم (پنجشنبه):
به دلیل عقب بودن از برنامه پیش بینی شده، تصمیم داشتیم صبح، زودتر راه بیافتادیم. برخی دوستان قبل از اذان صبح و از ساعت 4 بیدار بودند و دیگران نیز تا ساعت 5:30 بیدار شدند. آتش را مجدد افروختیم تا ادامه پخت عدسی انجام شود و آب به جوش آید.
ساعت 7 صبح پس از صرف صبحانه و جمع کردن چادرها و وسایل، راه افتادیم.
ساعت 8 صبح در ارتفاع 1650 متر، سمت راست مان دره بود که گویا دره ککمه می نامند. دره را نرفتیم و کنار رودخانه را ادامه دادیم. کمی جلوتر ایستادیم و نقشه را بررسی کردیم.
بنا داشتیم رودخانه را پیش برویم ولی به دلیل عقب بودن از برنامه، تصمیم گرفتیم همان مسیری را که گروهی قبلا رفته بود را برویم. لذا از رودخانه رد شدیم و وارد همان دره ککمه (سمت راست و رو به شرق) شدیم. شیب ابتدای مسیر خوب بود ولی هرچه جلوتر می رویم دره باریک تر و شیب تندتر می شود.
ساعت 9:30 در ارتفاع 2000 از آلوچه های جنگلی که بسیار خوش طمع است بهره مند می شویم. ساعت 10:45 در ارتفاع 2200 فقط موبایل سعید آنتن داد و برای این که خودش زمان بیشتری استراحت کند، اجازه داد همه افراد به خانواده شان زنگ بزنند و شرح ماوقع کنند! نیم ساعتی بدین منوال گذشت.
پس از 3 کیلومتر پیمایش دره ککمه، ساعت 11:45 در ارتفاع 2400 متری به عشایر می رسیم که با آب خنک و چای از گروه پذیرایی می کنند. گویا این عشایر شعبه فرعی از عشایر واژارگاه می باشند که کمی جلوتر و در ارتفاع بالاتر ساکن هستند. قله سه سنگان نیز در سمت چپ مان مشهود بود و گردنه عزیزخانی (مهدی خانی) نیز در امتداد شمالی سه سنگان خودنمایی می کرد.
ساعت 12:30 پس از عبور از گله گوسفندان و ادامه مسیر به سمت شمال شرقی، مسیر مالرو را در سینه کش کوه ادامه دادیم و یک ربع بعد به بستر رودخانه در ارتفاع 2450 متر رسیدیم. کیفیت آب خیلی مناسب نبود و به نظر از همان منطقه واژارگاه به اینجا سرریز شده بود.
لازم به ذکر است جاده باریکی نیز از اینجا به سمت سه سنگان می رود (که موتوری نیز در آن تردد داشت) و مسیر ما نبود. نقشه را مجدد بررسی کردیم و تصمیم گرفتیم شیار روی گردنه عزیزخانی را که کمی جلوترمان بود را برویم.
پس از 50 متر وارد شیار رو به سمت شمال شدیم. ساعت 13:30 تا ارتفاع 2635 متر صعود کردیم و به بلندترین نقطه مسیرمان رسیدیم و دیگر وقت فرود بود.
مناظر رو به شمال بی نظیر بود و ابر و مه هر دو در ارتفاعی کمتر از ما قرار داشتند.
فرد محلی ای را دیدیم و سراغ آب را گرفتیم و گفت: زیر تخته سنگ ها به سمت راست برویم تا به رودخانه برسیم.
ساعت 14:30 در ارتفاع 2460 متری به رودخانه رسیدیم و بساط ناهار (کوفته) را علم کردیم. ساعت 16:15 پس از ناهار و نماز و خوردن چای شروع به سرازیر شدن به سمت پایین (شمال) کردیم.
ساعت 16:30 در ارتفاع 2350 متری به جاده ای که از گردنه دیزاب می آمد و تا دایله سر می رفت رسیدیم.
ادامه مسیر را در جاده بود و مه بسیار شدید بود به نحوی که 20 متر دورتر از خودمان قابل رویت نبود. در مسیر موتورسوارن حکمرانی می کردند و مرتب در حال تردد بودند.
پس از عبور از منطقه لاس پشته در ساعت 17:45 و ارتفاع 2280 متری به دایله سر رسیدیم. دایله سر شامل چندین چادر عشایری می باشد که دارای آب و زمین مسطح می باشد و در این جا اتمام جاده ماشین رو نیز هست.
بچه ها هوس چای و نوشابه کردند و پس از صرف آن راه افتادیم که فقط موتورسیکلت می توانست تردد کند. در مسیر شاید حدود 20 موتورسیکلت دیدیم که اتفاقا یکی شون همان فردی بود که دیروز ظهر در پارک کوهستانی کوثر دیده بودیم و مسیر را ازش جویا شده بودیم.
در ساعت 19:45 و در ارتفاع 2025 متری، به محض این که مسیر به سمت شمال منحرف شد به لار (نهر آب) در کنار جاده رسیدیم که گویا منطقه زردخونی می نامند. تصمیم می گیریم ریسک نکنیم و شب را همین جا اتراق کنیم چراکه شاید به مته خانی نرسیم.
کم کم باران هم به مه غلیظ، اضافه می شود و سریع چادرها را برپا می کنیم.
مهدی سراغ پختن برنج و گرم کردن کنسروهای قرمه سبزی می رود تا تدارک شام ببیند. بقیه هم به درون چادر پناه می بریم تا هم استراحت کنیم و هم از باران در پناه باشیم. تلاش کردیم به آقای طهرانی (راننده ون) خبر دهیم که قرارمان برای برگشت همان ساعت 14 در قلعه رودخان سرجایش هست و انشاءا... خودمان را می رسانیم.
ساعت 21:30 پس از صرف شام خوابیدیم. نیمه های شب تاصبح، باد شدیدی می وزید و از شدت بارندگی کاسته شده بود.
گزارش روز سوم (جمعه):
تا ساعت 6 صبح همه بچه ها بیدار شدند و صبحانه (پنیر و خامه و عسل) را به همراه چای در همان داخل چادرها خوردیم. پس از پاکسازی محیط از زباله ها و جمع کردن وسایل، ساعت 7:30 حرکت کردیم.
از لار به بعد مسیر دوراهی می شود (دوراهی خرم کش) و راه سمت راست اصلی تر است ولی گویا به سوته می رود. ما هم همین مسیر را رفتیم ولی در ادامه و با پرسش از چوپانی که آنجا بود به مسیر سمت چپ منحرف شدیم تا به مته خانی برویم.
کمی جلوتر به دره جنگلی خوردیم و کمی مردد شدیم کدام سمت برویم. با رجوع به نقشه و پرسش از فردی که آن اطراف بود رو به سمت شمال ادامه مسیر دادیم. کاملا مسیر رو به سمت شمال و در خط الراس بود و با شیب ملایمی ارتفاع مان کم می شد. غلظت مه کم شده بود و تمام روستاهای اطراف در دوردست دیده می شد.
یکی از دوستان پیشنهاد جالبی داد: استفاده از پهباد (هلی شات - کوادکوپتر) برای رصد محیط اطراف و بهینه یابی مسیر که جا دارد جوانب مختلف آن بیشتر بررسی گردد.
در راه چندین دونده را دیدیم که گویا جزء تیم دومیدانی ملوان (به روایتی جزء نیروی دریایی) بودند و از قلعه رودخان تا ارتفاعات را برنامه داشتند صعود کنند. ساعت 8:45 به مته خانی در ارتفاع 1750 متری رسیدیم. مته خانی شامل چندین کلبه و چشمه آب است. موبایل نیز کم و بیش آنتن می داد.
ساعت 9 صبح وارد جنگل شدیم و در جهت کلی شمال شرقی در حال کاهش ارتفاع بودیم. مسیر کاملا پاکوب و مشخص هست. چندین گروه را که در حال صعود به مته خانی بودن را نیز دیدیم و از ادامه مسیر جویا شدیم. ساعت 9:30 در ارتفاع 1500 متر بودیم که تابلویی فاصله تا قلعه را 3.5 کیلومتر نشان می داد.
در ادامه برخی قسمت های مسیر پر ریسک بود و باید با احتیاط عبور می کردیم و در برخی جاها شیب نسبتا تندی داشت و دقت زیادی می طلبید. کفشم هم دهان باز کرد و مجبور شدم با بند کفش ببندمش تا به جایی برساندم.
در ساعت 11:25 در ارتفاع 1000 متری به لار (نهر آب) رسیدیم و کمی استراحت کردیم. ساعت 12:15 دیواره قلعه در ارتفاع 780 متری رویت شد و پایین دیواره نیز لوله آب رد شده بود که از نشتی آن برای خوردن آب استفاده کردیم.
ساعت 12:30 به درب قلعه رسیدیم و پس از خوردن بستنی یخی، از داخل قلعه (بلیت 4000 تومان) بازدید کردیم.
ساعت 13:15 از پله ها شروع به پایین آمدن کردیم و در ساعت 14:15 به پارکینگ رسیدیم. سریع بساط ناهار (برنج و کنسرو خورشت قیمه) را راه انداختیم. آقای طهرانی نیز به جمع مان اضافه شد. حسین هم از فرصت استفاده کرد و تنی به آب زد.
پس از نماز، ناهار و نوشابه تگری را صرف کردیم و چای هم خوردیم و ساعت 17 سوار بر ون راهی تهران شدیم.
در بین راه، نماز را در پمپ بنزینی خواندیم. آقای صفری آب خنک خیرات کرد و سعید هم بستنی. ساعت 23 میدان آزادی رسیدیم.
هزینه های این برنامه کلا برای 10 نفر 5.134.000 تومان شد که 3.500.000 تومان بابت کرایه رفت و برگشت ون و 1.634.000 تومان هله هوله و سایر هزینه ها.
ثبت مسیر:
https://www.wikiloc.com/hiking-trails/bkhlwr-bh-qlh-rwdkhn-79017894
دیدگاهها
برای من که اولین بار در این برنامه با حضور آقا داود شرکت میکردم، تجریه جالبی بود به چندتا از موارد مهمش اشاره میکنم:
1- دو تا جمله به یادماندنی از سر تیم عزیز: "بارگیری کنید" به معنی کوله خود را جمع کرده و بر پشت بیاندازید. "شیب دیگه تموم شد" به معنی شیب بدتر هم میشه!
2- فقط اشاره می کنم به آبی که قرار بود برای صبحانه روز سوم با آن چایی درست شود.
3- قند و چایی که دست من بود و تا آخر سفر نصفه هم نشد.
4- فهمیدم با دو تا نقشه که روی برگههای چک پرینت هستند و قطب نما (بخوانید قبله نما مشهدی) برای 25 سال پیش (زمانی که داود راهنمایی بود و جایزه گرفته بود!) اگر کار بلد باشی میشه راه را پیدا کرد و گم نشد.
5- ایثارگری و صبر آقا داود که همیشه ته تیم میومدن.
6- تلاشهای آقا مهدی چراغی که زحمت آشپزی می کشیدند و انصافا اسپاگتی آتیشی با ته دیگ چیز دیگهای بود که هنوز مزه اش زیر دندونم هستش.
7- مرام و معرفت اون چوپان بنده خدا که حدود 20 لیتر بهمون آب خنک داد و هم چایی کوهی، مهمونمون کرد.
8- روحیه تحقیق و توسعه (R&D) آقا داود در این حوزه با این امکانات، واقعا ستودنیه.
- همواره کوهنوردانی که برای اولین بار با گروه، هم مسیر می شوند، جزء جزء فرآیند برنامه را به چالش می کشند. ان شاءا... روزی بتوانیم با تدابیر جامع تری، برنامه را برگزار کنیم.
- در آشپزی و مبحث خورد و خوراک، مهم نجس نبودن غذاست مخصوصا اگر مواد غذایی و آب، پخته شود یا بجوشد!
- پذیرای سایر پیشنهادات و انتقادات نیز هستیم تا پلی باشیم که به گوش دیگران برسانیم!
- حال نفهمیدم دوستان "حضور اولی" جزء رویش ها هستند یا ریزش ها؟ یعنی در برنامه های آتی حضور دارند یا نه؟
حقیقتا هدف کامنت به چالش کشیدن نبود مواردی بود که فکر می کردم از قلم افتادن و حیفه که ثبت نشن
به نظرم برنامه خیلی جامع و دقیق بود (بر میگرده به رشته تحصیلی آقا داود) فقط متاسفانه برخی از اعضاء گروه چند مرتبه از برنامه خارج شدند و نوشابه و چای خارج از برنامه میل کردند.
-اون نکته در خصوص پاک و نجسی هم مطلب مهمی بود فقط من یاد اون یقلوی خیس و خرد کردن پیاز انداخت!
ان شاالله دوستان حضور اولی جز رویشها باشند.
به نظرم قبل از برنامه اصلی چند برنامه تمرینی داشته باشیم که بچههای گروه همتوان باشند خیلی خوبه. البته برنامههایی در حد نصف روز کفایت میکنه.
به هم گروهی های عزیز که الان دوست بزرگوار بنده هستند خدا قوت میگم
دستمریزاد
بزرگواران بنده حقیر به نوبه خودم عرض تشکر و قدردانی رو دارم از همه عزیزان که زحمات فراوانی کشیدن برای مهیای این چنین اردویی. بسیار سفر خوب و مهیجی بود ان شاءالله عزیران بنده سراپا تقصیر رو حلال بفرمایند.
دوستان همگی حلال بفرمایند
التماس دعا
انشااله در شادی ها جبران کنیم!
امید است دوستان در جهت ترویج ورزش، خودشان برنامه برگزار کنند و ما هم بتوانیم شرکت کنیم.
تجربه خیلی خوبی بود، دوستان جدیدی پیدا کردم که امیدوارم ازم نرنجیده باشند.
از همگی تشکر میکنم
۳ کیلومتری که آقای تهرانی به گردنمون گذاشت و از خود قلعه تا پایین پلهها محاسبه نشده
شما بگو ۳۵ تا. صلوات ختم کن
به عدد moving time (9 ساعت) مشکوکم و به نظرم درست نیست. برای لاگ فوق حدود 50٪ بیشتر از آن حرکت داشته ایم (حداقل 13 ساعت)
این داده اش را نتوانستم هضم کنم!
"بچهها راهی نیومدن، خسته نیستن"!
باید خودمان می شماردیم و به امکانات خارجی ها وقعی نمی نهیدیم.
این برنامه یکی از برنامههای خوب در حدود ۲۰ برنامهای بود که شرکت کردم.
از زحمات برنامه ریز و مجری برنامه خیلی متشکرم. انشالله در برنامههای بعد نیز دوستان را زیارت کنیم.
دمت گرم!
یه پیشنهاد برای اینکه مطالبی که مینویسی بیشتر خونده بشه و دیده بشه:
توی سایت https://virgool.io ثبت نام کن و مطالب رو اونجا منتشر کن.
به نظرم گزارش همه برنامه ها رو اونجا هم منتشر کن، پیشبینی می کنم تعداد بازدید مطالب حداقل 200 برابر بشه!
خیلی عالی بود سفر. من به شخصه لذت بردم. دست همگی درد نکنه بابت همه چیز. ببخشید اگر ضعفی توی ما بود و کند کردیم سرعتو.
دم شما گرم
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا