Deprecated: Methods with the same name as their class will not be constructors in a future version of PHP; plgContentJComments has a deprecated constructor in /var/www/vhosts/koohvar.ir/httpdocs/plugins/content/jcomments/jcomments.php on line 25

Deprecated: Methods with the same name as their class will not be constructors in a future version of PHP; JCommentsACL has a deprecated constructor in /var/www/vhosts/koohvar.ir/httpdocs/components/com_jcomments/classes/acl.php on line 17

بسمه تعالی

 

اى آن که زمین را بستر زندگى قرار داد، اى آن که کوه ها را میخ های زمین نهاد، اى آن که خورشىد را چراغ جهانش کرد، اى آن که ماه را تابان ساخت، اى آن که شب را جامه آرامش گرداند، ای آن که روز را مایه روزى قرار داد، اى آن که خواب را وسیله آرامش ساخت، اى آن که آسمان را بنا نهاد، اى آن که از هر چیز گونه هاى مختلف قرار داد، اى آن که آتش را کمین گاه قرار داد.

فراز 68 دعای جوشن کبیر

 

گزارش برنامه پیاده روی و کوهنوردی سال 1401

قله درفک (بام گیلان)

 

پنجشنبه 1401/05/20 تا شنبه 1401/05/22

 

نوشته شده توسط "داود سالم"

 

برنامه اولیه:

                           حرکت: پنجشنبه 1401/05/20 ساعت 6 صبح

                           ورود به تهران: نیمه شب شنبه 1401/05/22

 

روز

برنامه

وعده غذایی

مسافت )Km(

زمان حرکت و استراحت (ساعت)

اختلاف ارتفاع

توضیحات

روز اول

حرکت به سمت کرج، قزوین، منجیل، رودبار، رستم آباد

-

270

4

وارد خروجی توتکابن، روستای شیرکوه، روستای دیورش

-

9

0.5

توتکابن یا "توتک بن" به دلیل فراوانی درخت توت و مرکز پرورش کرم ابریشم

شروع پیاده روی به سمت استراحتگاه سفیدآب در کنار رودخانه

ناهار

1

0.5 + 2

50 متر صعود (300-350)

پیاده روی در جنگل به سمت غار طبیعی نور چشمه (غار دیورش) و بازدید از غارها

-

0.5

0.5 + 2

80 متر صعود (350-430)

بازگشت از غار به سمت دیورش

-

1.5

1

130 متر فرود (430-300)

شروع پیاده روی از جاده خاکی به سمت سرچشمه سفیدآب

شام و اسکان و صبحانه

0.5

1

50 متر صعود (300-370)

سرچشمه سفیدآب را طلای ناب رودبار می‌نامند.

روز دوم

صعود از سینه کش شرقی کوه جنگلی (کمی متمایل به جنوب)، کاهش پوشش جنگلی در ارتفاع 750 متری، اتمام پوشش جنگل انبوه و رسیدن به ارتفاع موضعی (زین اسبی)

-

3

3

730 متر صعود (370-1100)

شیب 20 درجه

حرکت در خط الراس کاملا به سمت جنوب شرقی، رسیدن به ییلاق و دشت لارنه (فضای بی درخت و سرسبز) و چشمه آب

ناهار

1

1 + 2

90 متر صعود (1100-1190)

جاده خاکی تا روستای راجعون از جنوب لارنه

تک کلبه چوبی در میان دشت لارنه

ادامه صعود کاملا به سمت شرق، عبور از منطقه کم درخت (مزرعه)، کمی فراز و فرود در سیاه دره

-

1.5

2

110 متر صعود (1190-1300)

 اکثر مسیر پاکوب بوده و خیلی از درختان با نام ایوب و فلش، علامت گذاری شده اند.

صعود از سیاه دره و کوه جنگلی و شروع شیب تند، حرکت کاملا به سمت شرق تا رسیدن به ییلاق جیرونی و چشمه آب

شام و اسکان و صبحانه

1.5

3

540 متر صعود (1300-1840)

شیب 20 درجه

روز سوم

صعود به شرق، عبور از منطقه پهن دژ (پهن دشت)، تغییر پوشش جنگلی به سنگلاخ، رسیدن به کلبه در محل برخورد 3 یال، رسیدن به درفک (کاسه و غار) و رویت دیواره شمالی آن به ارتفاع منفی 500 متر

ناهار

4

4 + 2

660 متر صعود (1840-2500)

درفک یعنی «آشیانه عقاب» یا آشیانه دال (پرنده لاشخور بزرگ و با ابهت شبیه عقاب) با ارتفاع حداکثر 2733 متر

عبور از منطقه درفک و حرکت به سمت جنوب شرقی

-

1.5

1

50 متر صعود (2500-2550)

درفک آتشفشان خاموش می باشد و شبیه یک کاسه بسیار بزرگ

سرازیر شدن در جاده خاکی به سمت جنوب و جنوب شرق، وارد پوشش جنگلی، رسیدن به اربناب (ییلاق وزنه بن و روستای شاه شهیدان)

-

2 + 2

2 + 2

750 متر فرود (2550-1800)

کوه و غار اسپهبدان در نزدیکی شاه شهیدان

حرکت با ماشین به سمت آسیابر، دیلمان، سیاهکل، لاهیجان، تهران

یا

حرکت با ماشین محلی از اربناب یا شاه شهیدان به دیورش و بازگشت به تهران

شام

330+70

یا

270+50

-

 

 

انتخاب مسیر:

در پی ناکامی برنامه سال 1393 مان به درفک، تصمیم گرفته بودیم همان مسیر را مجدد برای صعود به درفک برنامه ریزی کنیم. علاوه بر تمرکز بر روی نقشه منطقه به کمک جستجو در اینترنت، google earth، google maps ،گزارشات wikiloc، نقشه های توپوگرافی و ... پیگیر استفاده هرچه بیشتر از قابلیت های نرم افزاری و GPS تلفن همراه دوستان شرکت کننده نیز بودیم.

 

انتخاب وسیله:

در ابتدا 19 نفر برای حضور در برنامه اعلام آمادگی کرده بودند و پیگیری ها برای مینی بوس، ایویکو، ایسوزو، فیات، هیوندا و ... برای رساندن و برگرداندن مان از کوه آغاز شد ولی قیمت ها بسیار فراتر از تصورمان بود و اکثرا هم می گفتند فقط در جاده آسفالت خدمات می دهند. (حداقل قیمت 3.5 میلیون تومان فقط برای رفت)

با کم شدن تعدادمان به 11 نفر، قیمت ون را نیز پرس و جو کردیم که حداقل قیمت 2.5 میلیون تومان برای فقط رفت بود.

گزینه های قطار رشت، اتوبوس شهری و ... نیز مطرح بود که خیلی با برنامه مان جور نبود.

  موازی با پیگیری های فوق، گزینه ماشین شخصی نیز بررسی شد تا به ازای هر ماشین برای رفت و برگشت مبلغ 700.000 تومان پرداخت کنیم (در ازای حدود 550 کیلومتر رفت و برگشت) و چه بهتر که این امر توسط خود شرکت کنندگان صورت می پذیرفت تا به ازای هر ماشین، یک نفر صرفه جویی کنیم. تنها مشکل رساندن خود از مقصد به مبدأ بود که پیش بینی کردیم نیسانی بگیریم و حدود 50 کیلومتر فاصله مقصد تا مبدأ را برساندمان.

از همراهان نیز سه چهار نفر، برای آوردن وسیله شخصی، اعلام آمادگی کرده بودند.

 

همراهان:

شرکت کنندکان به ترتیب سن عبارتند از:

  1. سیدمحمدرضا کریمی یوسفی (متولد 1355)
  2. اسماعیل سالم (متولد 1358)
  3. احسان شهشهانی (متولد 1358)
  4. داود سالم (متولد 1360)
  5. سعید سالم (متولد 1363)
  6. مهدی چراغی (متولد 1364)
  7. سعید سلیمی (متولد 1367)
  8. مهدی محمدپور فرد (متولد 1370)
  9. حسین یامی (متولد 1376)
  10. دانیال میرزایی (متولد 1377)
  11. سیدمحمدجواد کریمی یوسفی (متولد 1377)

 

گزارش روز اول (پنجشنبه):

قرارمان ساعت 6:30 صبح میدان آزادی و صبحانه خورده است. قرار است سیدمحمدجواد (سمند) و احسان (پژو 405) ماشین بیاورند و محمدپور هم با ماشین خودش از قزوین به ما ملحق شود. در راه 5 قرص نان بربری گرفتیم تا برای بچه هایی که صبحانه نخورده اند فرجی باشد.

ساعت 6:45 راه افتادیم. جاده شلوغ نبود. ساعت 8:30 نیز محمدپور در قزوین به گروه ملحق شد. 9:45 رودبار بودیم و ساعت 10 توتکابن (ارتفاع 150 متر) رسیدیم. خیابان سمت راست (شهرداری) را رفتیم که متوجه شدیم اشتباه آمده ایم و مجددا به میدان برگشتیم و خیابان بعدی (جایگاه CNG) را رفتیم.

پس از 1 کیلومتر به دو راهی می رسیم که راه روستای شیرکوه و دیورش در سمت چپ جاده و رو به شمال ارتفاع می گرفت. (مسیر اصلی سمت راست به سمت بره سر – داماش – کلیم - راجعون می رود)

کمی جلوتر به دوراهی شیرکوه (راست) – خرشک (چپ) رسیدیم (ارتفاع 340 متر) و بالاخره ساعت 10:15 شیرکوه (ارتفاع 400 متر) رسیدیم. باید کوچه چسبیده به مسجد را رفت که ما نرفتیم و به بن بست خوردیم و بازگشتیم و آن کوچه را رفتیم. (گوگل مپ، مسیر اشتباه را نشان می داد ولی مثلا برنامه "نشان"، مسیر درست را نشان می داد)

راهبر نرم افزاری مان سعید سالم بود که علاوه بر ذخیره مسیرهای گروه های قبلی، از جی پی اس موبالش نیز بهره مند بودیم. البته محمدپور هم به عنوان سیستم پشتیبان عمل می کرد که جا دارد همین جا از این 2 بزرگوار تشکر کنم چراکه این مسیر و کلا مسیرهای جنگلی بدون بهره مندی از این قابلیت ها، معمولا به موفقیت ختم نمی شود.

کمی جلوتر تابلوی "سفیدآب و غار روستای دیورش" نیز شما را به سمت چپ هدایت می کند. ساعت 10:30 به دوراهی رسیدیم که گویا هر 2 به دیورش می رسد. (گویا سال 93 راه سمت چپ را رفته بودیم و وارد میدان اصلی روستای دیورش شده بودیم و از کنار مسجد، کوهنوردی را آغاز کرده بودیم) چون راه سمت راست رو به شرق است لذا آن را رفتیم و به "بومگردی / اقامتگاه" رسیدیم و ماشین ها را در پارکینگ آنجا گذاشتیم. از دستشویی آنجا نیز بهر مند شدبم. ارتفاع حدود 315 متر است. (با GPS ساعت جواد) کیفیت جاده نیز برای تردد خودرو، مناسب بود.

1

اطلاعات و سوالات جانبی مان را تکمیل کردیم و یکی از ابهامات مهم برطرف شد که منظور از سرچشمه سفیدآب و چشمه سفیدآب یکی است و کلا دیورش 2 جای بازدید مهم دارد: 1 – سرچشمه سفیدآب 2 – غار آبی دیورش (غار نورچشمه) و عکس هایی که از حوضچه ها برای شنا در سایت ها می بینید مربوط به محل هایی از رودخانه که حوضچه مانند شده است می باشد و همچنین برخی از عکس ها مربوط به حوضچه دهانه غار می باشد، وقتی که آب بسیار زیاد می گردد و از دهانه غار سرریز می کند.

قرار شد فقط وسایل ناهار و بازدید از غار (ناهار، آب، چای، قند، کتری، کلاه، هدلایت و چراغ قوه) را برداریم و بقیه وسایل داخل ماشین بماند تا بعدا تصمیم بگیریم که ادامه برنامه چه کار کنیم. ساعت 11 راه افتادیم و از طریق مسیر مالروی سمت راست، وارد جنگل شدیم تا برنامه روز اول مان که قرار بود گلگشت باشد را آغاز کنیم.

ساعت 11:15 به سرچشمه سفیدآب رسیدیم. فردی با سگ اش داشت به بالاتر صعود می کرد برای چیدن قارچ. راه غار را از ایشان سوال کردیم و گفت مسیر روبرو کمی شسته شده است و سخت است و بهتر است از 50 متر پایین تر که چوب روی رودخانه گذاشته شده است بروید. آدرس حوضچه برای شنا را نیز پرسیدیم که گفت 100 متر پایین تر استخر پرورش ماهی می باشد و از آب خروجی آن، حوضچه ای ایجاد شده است که می توانید در آن شنا کنید.

2

در مورد ادامه برنامه، بین خودمان، مشورتی کردیم و تصمیم گرفتیم بعد از دیدن غار، بچه ها تنی به آب بزنند و سپس پیش ماشین ها برگردیم و شب را با ماشین ها برویم شیرکوه و صعود را از آن جا آغاز کنیم.

لازم به ذکر است، هیچ مسیر ثبت شده ای از دیورش تا لارنه، نیافته بودیم ولی نقشه های توپوگرافی منطقه نیز نامناسب نبود و می شد رفت ولی به چند دلیل از جمله این که صعود از دره تا ارتفاع 1000 متری، شیب یکپارچه حدود 30 درجه داشت و بسیار گل آلود و سنگ ها بسیار لیز بود، مسیر استاندارد از شیرکوه بود و همچنین برای رسیدن به ماشین ها در برگشت نیز شیرکوه مناسب تر بود، لذا تصمیم گرفتیم برنامه صعود را از شیرکوه (صعود به درفک از جبهه جنوب غربی و طولانی تریم مسیر صعود) آغاز کنیم.

سرچشمه سفیدآب بسیار پرآب بود و حتی سطح سیمانی و مسطح روی آن نیز خیس بود. پنجشنبه بود ولی غیر از خودمان، حدود 5 نفر بیشتر آن سمت نیامدند و آنها نیز زود برگشتند.

3

تا جوشیدن آب و حاضر شدن چای، ناهار را ساعت 12 خوردیم و پس از صرف چای، نماز را خواندیم و پس از عکس دسته جمعی، در ساعت 13:45 مسیر پاکوب روبرو را در جستجوی غار پیش رفتیم.

4

رد شدن از برخی قسمت ها سخت بود چراکه راه پاکوب شسته شده بود و بسیار باریک شده بود. مسیر پاکوب درست و حسابی نیز وجود نداشت که به آن اعتماد کنیم و پیش برویم. تا ساعت 14:45 رفتیم و به ارتفاع حدود 500 متری رسیده بودیم و سعید نقشه را چک کرد و نقشه ها موقعیت مان را به غار نزدیک نشان می دادند ولی غار را نیافتیم. تصمیم گرفتیم که کمی به سمت شمال غربی فرود بیاییم ولی به دیواره خوردیم و فرود ممکن نبود. حدس زدیم که شاید زیر این دیواره، غار باشد. تصمیم گرفتیم کمی عقب برویم و در حین بازگشت، ارتفاع نیز کم کنیم تا ببینیم به غار می رسیم یا نه.

6.jpg5.jpg

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 ساعت 15 در ارتفاع 380 متری تصمیم گرفتیم که یکی دو نفر کمی فرود بیایند و ببیند دهانه غار را می بینند یا نه. پس از 10 دقیقه خبر آمد که دهانه غار، پایین تر است و گروه حدود 50 متر فرود آمدند که نیم ساعتی طول کشید. درختی تنومند شکسته بود و روی مسیر پاکوب کنار رودخانه افتاده بود.

با ادامه مسیر پاکوب، دهانه غار نورچشمه خودنمایی کرد. چراغ قوه ها (هدلایت ها) را روش کردیم و وارد دهانه غار شدیم.

IMG 2750

خنکی غار نوازش گر صورت های عرق آلودمان بود. حدود 30 متر پایین تر، حوضچه آب درون غار هویدا بود و ادامه پیش روی مقدور نبود. نیم ساعتی از فضا بهره مند شدیم و عکس گرفتیم و به دهانه غار بازگشتیم.

7

9

IMG 2763

8

(یادآوری مجدد: برخی از عکس هایی که از حوضچه های آب برای شنا در سایت ها می بینید مربوط به حوضچه دهانه غار می باشد، وقتی که آب بسیار زیاد می گردد و از دهانه غار سرریز می کند.)

در کنار دهانه غار اصلی، غار دیگری به طول 2 متر با ارتفاع 0.5 متر نیز قرار دارد که با ورود خمیده به آن وارد تالار غار می شوید که از دیواره بالا و سمت چپ غار، سر و صدای خفاش ها و حرکت آنها مشهود است. طول غار حدود 20 متر کفی ولی پوشیده از سنگ های بزرگ است که در انتهای آن نیز حوضچه آب کوچکی قرار دارد که به نظر می رسد، دالون وار تا اعماق غار، ادامه دارد.

IMG 2766

10

منظره رویروی غار نیز زیبا بود و پیچک ها از ارتفاعات به سمت زمین رشد کرده بودند و بین زمین و آسمان، آویزان و معلق بودند.

IMG 2768

11

ساعت 16:30 به سمت رودخانه راه افتادیم.

IMG 2771

پس از عبور از رودخانه سنگی، ساعت 16:50 به کنار رودخانه اصلی رسیدیم و از روی درخت هایی که روی رودخانه گذاشته بودند، رد شدیم و به 50 متر پایین تر از سرچشمه رسیدیم! گلگشت مان معادل یک کوهنوردی نفس گیر شد.

13

IMG 2775

در کنار رودخانه کمی به سمت پایین رفتیم تا به محلی برسیم که بتوانیم آب تنی کنیم. ساعت 17 در محلی مناسب، 3 – 4 تا از بچه ها تنی به آب زدند. آب رودخانه بسیار سرد بود.

IMG 2785

14

15

ساعت 17:30 به سمت سرچشمه سفیدآب بازگشتیم و از مسیر پاکوب آمده، سمت ماشین ها بازگشتیم.

ساعت 18 به پارکینگ اقامتگاه رسیدیم و پس از بهره مندی از دستشویی و محاسبه هزینه پارکینگ (هر ماشین، 20.000 تومان) ساعت 18:30 به سمت شیرکوه راه افتادیم. (لازم به ذکر است هزینه هر ماشین برای هر شب گویا 60.000 تومان می باشد)

با رسیدن به شیرکوه تصمیم گرفتیم تا مسجد شیرکوه را برای شب مانی هماهنگ کنیم ولی اصرار از ما و انکار از اهالی روستا. بالاخره پس از صرف نوشابه و بستنی، تصمیم گرفتیم تا شب نشده، به سمت منطقه ای به نام "دوراهان" که اهالی روستا می گفتند آب دارد و 1 تا 1.5 ساعت (3-4 کیلومتر) فاصله دارد، حرکت کنیم. نگران تاریکی هوا بودیم ولی بالاخره تصمیم بر رفتن گرفتیم.

ماشین ها را همان روبروی مسجد پارک کردیم و کوله ها را بارگیری و بطری ها را از آب سردکن مسجد پر کردیم و در ساعت 19:20 طبق راهبری سعید، از کوچه بعد مسجد، صعود را آغاز کردیم. (از ارتفاع 400 متری)

در بالادست روستا از کنار دکل مخابراتی و منبع آب عبور کردیم و وارد دالان جنگلی شدیم. هر چه جلوتر می رفتیم پوشش جنگلی انبوه تر می شد و خود سایه درختان باعث تاریک تر شدن مسیرمان بود. غروب آفتاب نیز مزید بر تاریکی بود. ساعت 20 به پرچین هایی رسیدیم که گویا برای چرای گاو و گوسفندان استفاده می شد ولی خبری از آب نبود. گویا به دوراهان رسیده بودیم.

 2 دسته شده بودیم. جاماندگان تصمیم گرفتیم کنار پرچین ها، چادرها را برپا کنیم. داشتیم بساط اجاق برای افروختن آتش را نیز مهیا می کردیم که جلو روندگان تماس گرفتند و گفتند به آب رسیده اند. لذا سریع وسایل را جمع کردیم و در تاریکی هوا به مسیر ادامه دادیم.

ساعت 20:15 صدای آب از کمی پایین دست به گوش رسید ولی بچه ها حدود 100 متر جلوتر و در جای مسطحی (ارتفاع 600 متر) توقف کرده بودند. هوا کاملا تاریک شده بود. چند نفر چادرها را برپا می کردند و برخی هیزم جمع می کردند و برخی رفتند تا از لوله شکسته، آب بیاورند.

شام بنا شد برنج بپزیم و با خورشت قیمه هانی صرف کنیم. 3 چادر 5 نفره + 4 نفره + 2 نفره را بچه ها برپا کردند. مهدی چراغی و اسماعیل هم مشغول برافروختن آتش و مهیا ساختن شام و آب جوش بودند. چراغی عنبرنسا هم آورده بود و مجلس را به فیض رساند.

17

ساعت 22 شام آماده شد و سرو شد و برخی بچه ها خوابیدند. قرار بود فردا صبحانه عدسی بخوریم لذا پیازش را چراغی یا سختی تمام سرخ کرد و عدسی را هم روی آتش گذاشت تا صبح بپزد. ساعت 24 آخرین افراد نیز درون چادرها رفتند تا بخوابند. وضعیت آتش و هیزم نیز مساعد بود و تا مدت ها روشن می ماند.

 

گزارش روز دوم (جمعه):

ساعت 5 صبح اولین افراد بیدار شدند و نماز خواندند. زغال ها حدود 1 متر از قابلمه و مرکزیت آتش فاصله گرفته بود. عدسی در ساعت 6:30 آماده شد و پس از صرف آن و نوشیدن چای، چادرها جمع آوری شد.

18

20

21

22

ساعت 7:45 صبح رو به سمت شمال (شمال شرقی)، راه افتادیم. در سینه کش جنگل 2 نفر از اهالی روستا از کنارمان در حال صعود بودند که گویا نشتی لوله آب را گرفته بودند و جهت سرکشی شلنگ های آب که از ارتفاعات تا روستا کشیده شده بود، پیش می رفتند.

در ارتفاع 800 متری کمی از فشردگی درختان جنگل کاسته شد و نور خورشید فضا را روشن کرده بود. اینترنت 4G نیز برقرار بود و تقریبا در کلیه مسیر، موبایل ها آنتن داشت. ادامه حرکت رو به سمت شرق بود.

24

25

در ارتفاع 1000 متری نیز از حجم پوشش درختان جنگلی کاسته شد و وارد مه شدیم. از دور دست ها نیز صدای ماشین می آمد.

26

27

28

29

ساعت 11:15 به جاده خاکی رسیدیم که از روستای راجعون می آمد و خانواده ای با پژو 206 در حال تفریح بودند.

در ادامه جاده به تک درختی رسیدیم که ورودی ییلاق لارنه (ارتفاع 1190 متری) است و مه نیز بر زیبایی دشت و مرتع لارنه، افزوده بود. دشت لارنه، فضایی بی درخت و سرسبز با یک کلبه چوبی است.

31

32

33

34

35

35 2

پس از عکس گرفتن، از کنار تک کلبه لارنه به سمت شرق متمایل شدیم و به مرد چوپان رسیدیم. آدرس ادامه راه و چشمه لارنه را جویا شدیم. پیرمرد از طرفداران ساخت تلکابین از لارنه به درفک بود و از ساخته نشدن تلکابین، عصبانی و برافروخته.

با کمی فرود به سمت شمال، در کنار چشمه لارنه، بساط ناهار را برپا کردیم.

36 2

چراغی در حال پخت برنج بود تا با خورشت آلو اسفناج هانی بخوریم. هیزم ها بسیار نمور بود و آتش جان نمی گرفت لذا مجبور شدیم از پریموس امانی ابوالفضل خوشنویسان که چراغی آورده بود، نیز بهره مند گردیم.

36 3

36 4

اکثر بچه ها تا ناهار، آماده شود، چرتی زدند و با آماده شدن ناهار و صرف آن، نماز خواندند و پس از صرف چای، در ساعت 15:15 آماده حرکت شدیم. به سمت پیرمرد برگشتیم و مسیر پاکوب جنوب شرقی را به امید جیرونی شروع کردیم. برخی گروه ها مستقیم به سمت شرق رفته اند ولی ما به نظرمان رسید که پاکوب جنوب شرقی، اصلی تر می باشد هرچند که کمی مسیر دورتر می شد.

36 5

کلیت مسیر به سمت شرق است. پس از هر نیم ساعت و حدود 100 متر ارتفاع، کمی استراحت می کردیم و مجددا ادامه می دادیم. ساعت 16:15 وارد دشتی به طول 200 متر شدیم که علفزارهایی به ارتفاع 2 متر داشت.

40

41

در ارتفاع 1420 متری چندین درخت در مسیر که روی آنها "ایوب" حک شده بود را دیدیم که گویا نشان راه بود. حدود 1 کیلومتری از مسیر جنگلی، نسبتا بدون شیب و فراز ولی پرپیچ و خم بود.

ساعت 16:45 به دره ای رسیدیم که گویا به سیاه دره معروف می باشد و ناچار به فرود شدیم. راستای دره، شمالی – جنوبی است و امکان دور زدن آن وجود ندارد.

39

نزدیک به کف دره، به سمت راست متمایل شدیم و چوپانی که چندین گوسفند داشت را دیدیم. اسم منطقه را از ایشان جویا شدیم و گفت: "ترکبین".

کمی که ارتفاع گرفتیم، گروه کوهنوردی ای که گویا از درفک داشتند بازمی گشتند را دیدیم. گفتند ساعت 8 از درفک راه افتاده اند و قرار است شب به راجعون برسند. به ما هم توصیه کردند شب را در جیرونی بمانیم و درفک را فردا برویم که در جوابشان گفتیم: "گروه ما کوهنوردند و در جیرونی تصمیم می گیریم چکار کنیم!"

42

43

44

کمی جلوتر باد شدیدی می وزید و نشان می داد که به ارتفاعات منطقه رسیده ایم.

46

بالاخره ساعت 19:30 در ارتفاع 1840 متری اولین کلبه ییلاق جیرونی خودنمایی کرد ولی خبری از آب نبود. در جستجوی آب کمی اطراف را گشت زدیم ولی یافت نشد.

به دره سمت شرق رفتیم و گله ای گوسفند در ارتفاعات آن سوی آن در حال چرا بودند. با داد و فریاد بسیار از چوپانش پرسیدیم که آب کجاست؟ جواب داد: همین دره را بروید جلو.

دوستانی که عقب بودند را صدا زدیم و گفتیم بیایید تا شب نشده، به آب برسیم. کمی بالاتر به آبشخور گوسفندان رسیدیم ولی آب نداشت ولی جای مسطحی بود.

باز کمی بالاتر رفتیم که اسبی که سوارش در کنارش نبود را دیدیم و باز بالاتر رفتیم و کلیه ای را در سمت چپ دیدیم. با داد و فریاد بسیار (آهای، آهای، ...)، فردی گفت: چه خبرتان است که نیم ساعته دارید داد و فریاد می کنید؟ گفتیم آب کجاست؟ درختی را در سینه کش کوه مقابل نشان داد و گفت چشمه نزدیک آن درخت است. بچه هایی که پایین تر بودند، بالاخره چشمه را یافتند. از چشمه به همان آبشخور شلنگی وصل می شد تا آب را به آنجا هدایت کند ولی اگر آبشخور پر می شد، کل فضای آن جا را آب برمی داشت و دیگر نمی شد اتراق کرد لذا چوبی را در سر شلنگ گذاشتیم تا آب، کمتر بیاید.

تصمیم گرفتیم در همان فضای صاف کنار آبشخور احشام، اتراق کنیم. دوباره به تاریکی خوردیم و ساعت 20 شد. چادرها برپا شد و شام قرار شد اسپاگتی (ماکارونی) بخوریم. چراغی و سعید سلیمی مهیای پخت شام شدند و اسماعیل هم پیگیر جوشاندن آب شد. برخی هم کمی هیزم جمع کردند. قرار شد شام را سریع بخوریم و بخوابیم تا برنامه صبح را زودتر شروع کنیم که وقت کم نیاوریم.

در پایین دست دره نیز چراغ روستاها و شهرهای اطراف روشن بود و دیده می شد.

پس از صرف شام و چای و نماز و بهره مندی از عنبرنسا، ساعت 23 همه درون چادرها خوابیدند. کمی هوا بارانی شد و باد ملایمی هم شروع به وزیدن کرد. برخی کوله هایشان را به داخل چادر بردند. کمی هم نگران حیوانات درنده بودیم که چون اسب چوپان همچنان آنجا بود لذا قوت قلبی برایم شد تا از نگرانی مان کاسته شود.

 

گزارش روز سوم (شنبه):

ساعت 5:45 اولین نفر بیدار شد. هوا کمی سرد بود. آتش را به پا کردیم و صبحانه، نان و پنیر گردویی و خامه و عسل خوردیم. چراغی هم کپسول خالی شده پریموس را درون آتش انداخت و یک "پتی" کرد و به خیال این که تمام شده است در کنار آتش مشغول سوزاندن زباله ها شد که ناگهان کپسول منفجر شد و صدای مهیبی داد. سگ های منطقه، همه شروع به پارس کردن، کردند. چند جای لباس چراغی هم که سوراخ شد.

48

49

50

51

پس از صرف صبحانه و جمع کردن چادرها، ساعت 8 آب شلنگ را از سرچشمه قطع کردیم. گویا مردم محلی آنجا از بالادست چشمه، حجم آبی که به پایین دست می آمد را محدود کرده بودند و حجم آب، بسیار کم شده بود.

در ادامه رو به سمت شرق، صعود را آغاز کردیم. سمت راست مان (راه دیروز آمده) در دوردست ها توربین های بادی منجیل نیز دیده می شد.

52

53

54

با سعید سر ادامه مسیر کمی بحث کردیم. قرار شد به جای حرکت مستقیم رو به شرق و سمت ارتفاعات با شیب تند، تصمیم گرفتیم مسیر طولانی تر (ذوزنقه ای) را انتخاب کنیم و کوه را دور بزنیم و با شیب آهسته تر صعود کنیم.

 56

ساعت 8:15 (ارتفاع 1870 متری GPS جواد – ارتفاع 1940 متری GPS سعید) کنار 2 کلبه خالی از سکنه رسیدیم و پس از عکس انداختن صعود را ادامه دادیم.

57

58

 با عبور از دره به کوه مقابل رفتیم و از آلوچه جنگلی ها و زرشک های کوهی در مسیر صعود، بهره مند شدیم.

60

62

63

با هر 100 متر ارتفاع گرفتن، استراحتی می کردیم و صعود را ادامه می دادیم.

64

در ساعت 10 به ارتفاع 2225 متری رسیدیم که دشتی هموار بود که گویا پهن دژ (پهن دشت) می نامند و در ادامه، تنگه ای به سمت شمال بود که آن را نرفتیم و به سمت شرق متمایل شدیم و کمی ارتفاع گرفتیم. از این جا به بعد تماما زیر آفتاب بودیم. موبایل ها همچنان آنتن داشت.

65

66

67

68

69

پس از گذشتن از گردنه، ساعت 11:30 در ارتفاع موضعی 2480 متری رسیدیم که در دره پایین، استخر آبی (برکه های گل آلود) برای احشام و چندین کلبه مشهود است.

70

مسیر شرق را ادامه دادیم و به منطقه زین اسبی (محل برخورد 3 یال) در ارتفاع 2500 متر رسیدیم. در دره پایین دست (کاسه درفک)، حدود 20 کلبه و 2-3 استخر آبی برای احشام دیده می شد. پس از عکس انداختن، فرود آمدیم.

71

72

73

ساعت 12:45 به سمت تخته سنگی سمت راست مان متمایل شدیم که گویا غار یخی ای در پای آن نهفته است. اطراف غار را با حصارچینی از سنگ، محصور کرده اند تا احشام به دهانه غار نزدیک نشوند. دهانه غار رو به سمت جنوب غربی می باشد. 10 متری بیشتر نمی توان وارد دهانه غار شد. کف غار، مملو از یخ می باشد و بالتبع هوای داخل غار بسیار خنک است.

75

76

77

78

79

80

81

پس از برگشت از غار، سراغ آب را از یکی از عشایر گرفتیم و گفت: آب خوردن را از آب کردن یخ های غار تامین می کنند! و آب برای شستشو را از آب باران. البته نیسان نیز تا اینجا می آید که نیازهای ضروری شان را این گونه تامین می کنند.

چراغی از ایشان شماره موبایل راننده نیسان را گرفت تا زودتر خبر دهد که اگر می تواند به سمت درفک بیاید تا ما را به شیرکوه برساند ولی در کاسه درفک، موبایل آنتن نمی داد و باید به سمت اربناب می رفتیم تا آنتن برقرار شود تا بتوان زنگ زد. این خانم عشایر لطف کرد و چند قرص نان محلی به بچه ها داد و خوردنش بسیار لذت بخش بود.

یادآوری: "منطقه درفک، فاقد چشمه آب است."

ساعت 14 بود و چند نفر تصمیم گرفتیم تا با صرف نیم ساعت وقت، به قله شمالی درفک برویم تا ار مناظر زیبای شمال، لذت ببریم.

83

5 نفر داوطلب شدند و کوله ها را گذاشتیم و حرکت کردیم تا برویم و زود برگردیم. در نزدیکی قله شمالی درفک، اگر مه نباشد دریای خزر نیز معلوم است. سد بیجار گیلان نیز در زیر پایتان خودنمایی می کند. در انتهای دیدمان، آسمان و دریا بهم دوخته شده بودند. پس از بهره مندی و حظ وافر از افق دید شمالی منطقه جنگلی و دریا، عکس انداختیم و سریع به سمت بقیه برگشتیم.

85

86

87

بچه هایی که نیامده بودند 2 دسته شده بودند و گروهی برای امکان برقراری تماس با راننده نیسان، زودتر راه افتاده بودند و جاده را به سمت اربناب پیش رفته بودند و بقیه منتظر ما بودند.

از کاسه درفک باید جاده خاکی و بسیار نامطلوب آن را به سمت جنوب شرقی طی کرد تا به اربناب بالا رسید. تقریبا 5 کیلومتر باید جاده را در پیچ و خم بالا رفت و سپس به سمت اربناب سرازیر شد.

ساعت 15:30 در کنار جاده و زیر سایه درختی، بساط ناهار را پهن کردیم و کوفته هانی صرف شد. چراغی هرچه ادویه مانده بود (فلفل و ...) را هنگام گرم کردن کوفته ها، به همراه مقدار زیادی آب، درون قابلمه ریخت و طعم خاصی پیدا کرده بود.

90

91

ساعت 16:30 نیسان آمد و از اربناب بالاتر نیامد لذا جاده را پایین رفتیم تا به نیسان برسیم.

 ساعت 17:00 از نزدیکی اربناب بالا به سمت شیرکوه راه افتادیم. (فاصله اربناب بالا تا شیرکوه 43 کیلومتر جاده روستایی می باشد که 2 ساعت طول می کشد)

ARBONAB SHIRKOOH

17:05 اربناب پایین – 17:20 سمت راست می رفت چیچال – 17:30 سیاه دشت وبن

17:35 دوراهی نورالعرش (سمت راست به سمت شیرکوه) و گفل (سمت چپ به سمت شاه شهیدان و آسیابر)

17:45 نورالعرش و امامزاده – 18 دوراهی (سمت راست به سمت شیرکوه و سمت چپ به سمت گردویشه و جاده آسفالته) که از اینجا جاده آسفالت بود.

18:05 سی دشت – 18:10 خروجی غار دربند رشی – 18:15 روستای رشی

18:20 سرپیچ، توقف برای نماز و آب و دستشویی صحرایی

18:30 پلنگ دره و دفراز و استخرگاه - 18:45 دو راهی چوره (سمت چپ) و به سمت شیرکوه (دست راست) کمی جلوتر راه فرعی روستای راجعون از سمت راست جاده

18:50 چله بر – 18:55 انارکول – 19 دوراهی شیرکوه (سمت راست) و سمت توتکابن (سمت چپ)

19:15 شیرکوه رسیدیم و پس از صرف کلوچه و ماءالشعیر، ساعت 19:30 راهی تهران شدیم. ساعت 21 در قزوین توقفی برای نماز داشتیم و ساعت 23:15 رسیدیم ورودی تهران.

 

هزینه ها:

هزینه های این برنامه محموعا برای 11 نفر 5.905.000 تومان شد که 2.740.000 تومان بابت کرایه رفت و برگشت (2*700 + 140 + 1200 نیسان) و 3.165.000 تومان هله هوله و سایر هزینه ها.

 

نقشه های راهنما:

گزارش برخی گروه ها که ما نیز برنامه خود را بسیار مشابه آنها برگزار کردیم و لاگ مسیر آنها بسیار مفید فایده بود.

Wikiloc | غار وچشمه دیورش۲۶ اردیبهشت۱۴۰۱ Trail

Wikiloc | قله درفک از مسیر غربی و روستای شیرکوه-Dorfak Peak From West1 Trail

Wikiloc | قله درفك صعود از شيركوه و فرود از اربوناو Trail

 

 

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

Comments powered by CComment