Deprecated: Methods with the same name as their class will not be constructors in a future version of PHP; plgContentJComments has a deprecated constructor in /var/www/vhosts/koohvar.ir/httpdocs/plugins/content/jcomments/jcomments.php on line 25

Deprecated: Methods with the same name as their class will not be constructors in a future version of PHP; JCommentsACL has a deprecated constructor in /var/www/vhosts/koohvar.ir/httpdocs/components/com_jcomments/classes/acl.php on line 17

بسمه تعالی

 

مهم نیست چندبار شکست بخوری، مهم این است که امیدوار باشی.

 

گزارش برنامه پیاده روی و کوهنوردی سال 99

طارم زنجان تا دریاچه کردآباد

پنجشنبه 99/06/13 تا شنبه 99/06/15

 

نوشته شده توسط "داود سالم"

 

برنامه اولیه:

حرکت: پنجشنبه 99/06/13 ساعت 6 صبح

روز

برنامه

وعده غذایی

مسافت (Km)

زمان حرکت و استراحت (ساعت)

اختلاف ارتفاع

توضیحات

روز اول

حرکت به سمت کرج، قزوین، دریاچه و سد منجیل (سفیدرود)، روستای گیلوان، روستای کردآباد 5 کیلومتر مانده به روستای آب بر (نرسیده به طارم و مرکز شهرستان طارم زنجان)، ادامه مسیر پس از سه راهی به سمت راست  حدود 1.5 کیلومتر

-

260

+

40

4

شروع پیاده روی و حرکت از کنار دره در خلاف جهت آب به موازات جاده خاکی به سمت سد طبیعی کردآباد (چینی لر یا کردکندی)، عبور از دریاچه اول و توقف در دریاچه دوم (آب گیر) و آب تنی

ناهار

5

2 + 1

250 متر صعود (750-500)

شنا در سد 200*1000مترمربعی

صعود و رسیدن به دو راهی (ارتفاع 1150 متری)، ادامه مسیر سمت راست (شمال شرقی)، عبور از رود ملحق شده از سمت جنوب غرب، رسیدن به آب بند

شام و اسکان

7 + 4

5

850 متر صعود (1600-750)

روز دوم

صعود در جهت شمال شرقی، عبور از شبه دوراهی 1650 (مسیر سمت چپ) و رسیدن به دوراهی در 1800 متری، ادامه مسیر چپ ترین دره، صعود شیب تند و رسیدن به چشمه تکو (tekko)

صبحانه

4

2 + 1

600 متر صعود (2200-1600)

جاده منتهی به گردنه دیزآب (جمال آباد) سمت شمالغربی مان

صعود به سمت شرق در راستای دره (رود) سمت راست و رسیدن به خط الراس، ادامه مسیر به سمت شرق، حرکت کمانی در خط الراس (گاهی متمایل به جنوب شرق)، اتمام صعود

-

3

2

300 متر صعود (2500-2200)

احتمالا باد و مه شدید

سرازیر شدن به سمت منطقه لاس پشته و رسیدن به دایلسر (دارای سنگها و صخره های جالب)

ناهار

4

2

200 متر فرود (2300-2500)

سرازیر شدن به سمت شرق، رود گمبو، گنبدهاي كتيله، روستاي شيله چال، رسیدن به دو راهی خرم کش 2250 (کلبه ای سنگی بدون سقف) در خط الراس، تغییر جهت به سمت شمال شرقی و شمال (دره جنگلی سمت چپ مسیر)، عبور از گردنه 1950 متری، چشمه زردخونی، رسیدن به ییلاق مته خانی

شام و اسکان و صبحانه

3 + 4

5

600 متر فرود (1700-2300)

روز سوم

امتداد خط الراس به سمت شمال شرقی، وارد جنگل به سمت شرق در سراشیبی تند با پوشش جنگلی انبوه به سمت قلعه رودخان و بازدید از قلعه

ناهار

4

4 + 1

1000 متر فرود (700-1700)

راه جنگلی، شیب تند و لغزنده

برگشت از قلعه و حرکت با ماشین به سمت فومن و بازگشت به تهران

-

20

+

350

5

                                  ورود به تهران: آخر شب شنبه 99/06/15

 

گزارش روز اول (پنجشنبه):

قرارمان ساعت 7 صبح در ترمینال بیهقی می باشد. بلیت اتوبوس مان ساعت 7:15 صبح به مقصد رشت (کلاچای) هست ولی ما باید در شهر منجیل پیاده شویم و به آب بر طارم برویم.

بالاخره همراهان (حسین مهرعلیان، مهدی چراغی، عباس اکبری، داود سالم) جمع شدند و مهدی محمدپور فرد هم قرار شد در قزوین به ما بپیوندد. عباس با موتورسیکلت اش آمده بود و حسین هم ماشین شخصی اش را آورده بود و در پارکینگ ترمینال گذاشته بود.

شرح همراهان این برنامه به ترتیب سن عبارت است از:

- عباس اکبری: از کارشناسان شهرداری

- داود سالم: شرکت توسعه فناوری شمیم شریف / پویا فن آوران کوثر

- مهدی چراغی: شرکت داده کاوان اندیشه برتر

- حسین مهر علیان: شرکت سامانه هوشمند کشاورزی والی / شرکت فناوران طب حیان

- مهدی محمدپور فرد: شرکت هوش داده مهتاب

بیماری کرونا بود وگرنه چند نفر دیگر از دوستان هم تمایل داشتند بیایند ولی احتیاط کردند و انصراف دادند.

ساعت 7:30 اتوبوس راه افتاد. با عباس اکبری نقشه مسیر را مرور کردیم. عباس دغدغه ها و نگرانی اش از 2 قسمت مسیر بود: تنگه بعد از دریاچه کردآباد و شیب زیاد انتهای مسیر برای رسیدن به قلعه رودخان. ساعت 9:45 زیر پل دانشگاه باراجین قزوین، محمدپور را هم سوار کردیم. کمی جلوتر برای استراحت، راننده توقفی نیم ساعته داشت. ساعت 11:30 بعد از خروجی طارم - منجیل، راننده ما را پیاده کرد و راهنمایی مان کرد که از زیرگذز عبور کنیم و برویم آن ور جاده تا از آنجا به آب بر ماشین بگیریم.

1

در اولین منزل، سراغ ماشین را گرفتیم و صاحبخانه زنگی به آژانس زد و ماشینی را قرار شد برایمان بفرستد به مبلغ 100.000 تومان. راننده که آمد گفت با تجهیزات تان بیشتر از 3 نفر را نمی برم لذا فقط کوله هایمان را به همراه 2-3 تا از بجه ها قرار شد تا خطی های منجیل – گیلوان برساند. با عباس اکبری پیاده تا خیابان اصلی رفتیم و به بچه ها رسیدیم. بچه ها سمندی را تا آب بر کرایه کرده بودند تا هر 5 نفرمان را به قیمت 125.000 تومان تا آب بر ببرد. ساعت 12:00 از منجیل راه افتادیم. ماه محرم بود و نام راننده نیز محرم و نوحه های محرم نیز با صدای بلند از ضبط ماشین در حال پخش بود.

راننده وارد جاده قدیم رشت – تهران شد و خروجی طارم – زنجان را ادامه داد. پس از عبور از پل آهنی که همزمان فقط یک ماشین قابلیت عبور داشت و ماشین های روبرو باید به یکدیگر فرصت می دادند، وارد جاده اصلی شدیم و از کنار سد سفیدرود و توربین های بادی منجیل در شمال آن ها ادامه مسیر دادیم.

ساعت 12:30 گیلوان رسیدیم و آب معدنی و نوشابه خریدیم. پس از روستاهای مامالان و قانقلی سفلی به 3 راه رسیدیم. سمت راست آب بر و سمت چپ به درام و چورزق. قانقلی علیا را هم رد کردیم و بنا داشتیم کنار رودخانه پیاده شویم و عباس گفت چون دیر شده بریم سر جاده سد پیاده شویم و از جاده برویم. ساعت 12:50 سر جاده فرعی (5 کیلومتر مانده به آب بر) پیاده شدیم. از منجیل تا اینجا 60 کیلومتر بود. راننده شماره موبایلش را داد و گفت اگر کار داشتید در خدمتم. (محرم  09125673465)

تابلوی سد کردآباد (4 کیلومتر) و روستای کردآباد (3 کیلومتر) هم خودنمایی می کرد. ساعت 13 وارد جاده خاکی شدیم و در کنار جاده در حال ساخت خانه بودند و سرویس بهداشتی عمومی ای نیز وجود داشت. در همان ابتدای جاده، وانتی در حال عبور بود و بچه ها سر ظهریه، هوایی شدند و از راننده درخواست کردند ما را تا جایی که می تواند ببرد. ساعت 13:05 و پس از 3 کیلومتر به کنار باغ راننده رسیدیم (روستای کردآباد) و تعارفی هم برای کرایه زدیم ولی قبول نکرد.

آلاچیق هایی را در اینجا برای اجاره به گردشگران اختصاص داده بودند و گویا ادامه تردد با ماشین نیاز به هماهنگی هایی داشت. از پل چوبی روی رودخانه گذشتیم و مسیر جاده را پیاده ادامه دادیم. بالاخره ساعت 13:30 جاده تمام شد و مسیر پاکوب شروع می شد و در همان حوالی و کنار رودخانه برای ناهار توقف کردیم.

2

چون برخی از بچه ها ناهاری از منزل نیاورده بودند قرار شد کمی برنج هم بار بگذاریم و یکی دو تا خورشت قیمه هم ضمیمه اش کنیم. ناهار و نماز و استراحت مان تا ساعت 15:30 طول کشید. همراه اول هم خوب آنتن داشت ولی ایرانسل نه. در کنار راه، درختان انجیر و زیتون فراوانی بود.

3

کمی جلوتر پوشش درختان گسترده شد و کمی مسیر شیب گرفت و باید برخی جاها را از داخل آب، جلو می رفتیم.

پارسال وسایل علی زکائی کامل بود و امسال عباس اکبری با امکانات کامل آمده بود (چادر، پریموس، زیرانداز، پانچو و ...) و حسابی کوله اش سنگین بود.

بالاخره ساعت 16:15 دریاچه اول (سد طبیعی کردآباد یا چینی لر یا کردکندی) خودنمایی کرد.

4

کنار دریاچه مسیر پاکوب دیده می شد ولی در انتهای آن (تقریبا 700 متر جلوتر) چشم انداز روشنی از راه پاکوب دیده نمی شد. خانواده ای نیز به دریاچه رسیدند و ازشون پرسیدیم که برای ادامه مسیر راه پاکوبی هست یا نه؟ که جواب داندند: بله!

5

ساعت 17 به تنگه میان دو دریاچه رسیدیم. جالب این بود که چه در ابتدای دریاچه و چه در انتهای دریاچه، آب به زیرزمین می رفت و حدود 20-30 متری خبری از رودخانه نبود و پس از آن صدای خروشان آب مشهود می شد. ساعت 17:15 به دریاچه دوم رسیدیم که از دریاچه اول کوچکتر بود.

6

7

در کنار مسیر نیز خرچنگی در حال گذر بود و کمی سرگرم آن شدیم.

9

در اواسط راه و نرسیده به انتهای دریاچه دوم بودیم که ادامه مسیر مقدور نبود لذا کمی کوه سمت چپ را صعود کردیم تا به راه جایگزین رسیدیم.

8

ادامه مسیر را کمی از سینه کش کوه ادامه دادیم.

10

12

ساعت 17:45 به انتهای دریاچه دوم رسیدیم و چندین خانواده در بستر خشک و صاف اطراف آن چادر زده بودند و حتی قایق بادی هم برای گشت و گذار آورده بودند.

13

در ادامه مسیر وارد بستر کفی رودخانه شدیم و جای پاهای خرس نیز دیده می شد.

14

15

کمی جلوتر ناچارا باید پایمان را به آب می زدیم تا بتوانیم رودخانه را پیش برویم.

16

17

ساعت 19 به آبشاری 3 متری خوردیم و گیر کردیم. مهدی چراغی به زحمت خودش را بالا کشید و رفت از بالای رودخانه، تکه چوبی 2-3 متری آورد و در ارتفاع یک متری بین تخته سنگ ها به صورت افقی قرارش دادیم تا بچه ها پایشان را روی آن بگذارند و به کمک چوبی دیگر که چراغی از بالا گرفته بود، خودشان را بالا بکشند. کوله ها را به بالا پرتاب کردیم و چراغی می گرفتشان و کنار می گذاشت. بقیه هم به کمک چراغی و چوب ها خودمان را بالا کشیدیم.

18

نفسی چاق کردیم و ساعت 19:15 راه افتادیم. هوا کم کم داشت تاریک می شد و باید برای اسکان مان تصمیمی می گرفتیم. عباس اکبری پیشنهاد داد همین جا بمانیم چراکه نقشه توپوگرافی جلوتر، وضعیت بهتری را نشان نمی دهد. البته خیلی هم جای مناسبی برای ماندن نبود. بالاخره تصمیم گرفتیم کمی هم جلوتر برویم. ساعت 19:30 به آبشاری رسیدیم که حدود 7-8 متر ارتفاع داشت و عبور از آن بدون تجهیزات تقریبا غیرممکن بود.

19

خیلی جای مناسبی و مسطحی برای شب ماندن نیز نبود و تقریبا در سطح صافی ای که برای 2 نفر خوب بود بخوابند، قرار شد بمانیم. تقریبا 8 کیلومتر از ابتدای مسیر، راه آمده بودیم یعنی از دریاچه دوم 3 کیلومتر (200 متر صعود) راه آمده بودیم و در ارتفاع 950 متری بودیم و تا اتمام تنگه و رسیدن به دوراهی 4 کیلومتر دیگر (200 متر دیگر صعود) باقیمانده بود.

20

برخی مشغول جمع کردن هیزم فراوان برای آتش (ترجیحا تا صبح) و برخی هم مشغول برپایی حداقل یک چادر 2 نفره شدند.

برای شام، برنج بار گذاشتیم و با خورشت قرمه سبزی هانی میل کردیم. در هنگام صرف شام درخصوص راه های پیش رو برای فردا صحبت کردیم: عبور به سختی از آبشار و ادامه مسیر تا قلعه رودخان، رساندن خود به جاده منتهی به باکلور و ادامه مسیر، بازگشت.

اگر آبشار را نیز با به نحوی و با ریسک زیاد رد می کردیم، باز هم معلوم نبود در 4 کیلومتر باقیمانده که 200 متر هم باید صعود می کردیم، به شرایط سخت تر از این دچار نشویم. کوه های اطراف تنگه نیز تقریبا برای صعود و رسیدن به جاده غیرممکن به نظر می رسید چراکه هم شیبب تندی داشت و در برخی جاها همچون دیواره بود. لذا تصمیم گرفتیم که صبح بازگردیم.

پس از صرف شام و نماز تصمیم گرفتیم ساعت 22 بخوابیم. خودم همان کنار آتش و روی تخته سنگی صاف (البته شیب دار) خوابیدم. محمدپور رفت داخل چادر و زیرش تقریبا نیمه صاف بود، خوابید. مهرعلیان هم بیرون و کنار چادر و چسبیده به کوه خوابید که جایش از همه بهتر بود. عیاس و چراغی هم در سطحی نیمه صاف در بیرون چادر و راستای طولی چادر خوابیدند.

چون در مسیر ردپای خرس دیده بودیم بنا داشتیم تا آتش را تا صبح روشن نگه داریم تا هم از خطر حیوانات به دور باشیم و هم سرمای احتمالی هوا را مهار کنیم. الحمدا... هوا به شدت خوب بود و سرمایی احساس نمی شد. نیمه شب چند قطره هم باران آمد و سریع قطع شد. تقریبا هر یک ربع از خواب بیدار می شدم و به آتش سری می زدم. ماه هم کامل بود و تقریبا ساعت 5 صبح در بالای تنگه، خودنمایی می کرد. در ابتدای شب، آسمان پرستاره بود ولی خیلی زود هوا ابری شد و تا صبح ابری ماند.

 

گزارش روز دوم (جمعه):

21

بالاخره ساعت 6 صبح همه برای نماز صبح بیدار شدند و صبحانه نان و پنیر گردویی و عسل و خامه خوردیم.

22

23

24

ساعت 8:15 عزم بازگشت نمودیم و راه افتادیم.

25

ساعت 8:30 به آبشار 2-3 متری دیروز رسیدیم و دوباره به زحمت ازش فرود آمدیم.

26

ساعت 9:15 به دریاچه دوم رسیدیم. ساعت 10:15 بین دو دریاچه بودیم و مشغول کندن انجیرهای قرمزرنگ از درختان و خوردن آنها شدیم. ساعت 11 در کنار دریاچه اول، محمدپور پیشنهاد آب تنی و شنا را داد و مهدی چراغی و حسین مهرعلیان استقبال کردند و زدند به آب و عرض دریاچه را شنا کردند (حدود 70-80 متر). خود محرم پور هم تا مچ پایش را خیس کرد و به همین میزان رضایت داد.

27

ساعت 12:15 پس از عبور از دریاچه اول، در محلی مسطح بساط ناهار را برپا کردیم و کنسرو کوفته هانی را خوردیم. در هنگام ناهار حدودا 40 نفر از کنارمان رد شدند و به سمت دریاچه دوم می رفتند.

28

ساعت 14:30 راه افتادیم. کمی جلوتر از کنار رودخانه و دیواره جانبی آن، آبی می آمد که بسیار گوارا و به نظر چشمه بود.

می توانستیم به سمت جاده ای که به روستای باکلور (جلوتر از دوراهی مسیر دیشب مون) منتهی می شد نیز رفت ولی حدود یک روز از برنامه عقب می افتادیم که دوستان وقت نداشتند.

ساعت 15:15 به آلاچیق ها رسیدیم و تصمیم گرفتیم به جای جاده، مسیر کنار رودخانه را برویم که البته در برخی جاها کمی سخت و در برخی جاها بسیار فراخ بود. درختان زیتون و درختچه های تمشک نیز بسیار فراوان بود که از تمشک های رسیده، حظی وافر بردیم. به آقامحرم زنگی زدیم تا ببینیم می تواند دنبال مان بیاید و به منجیل برساندمون یا نه که گفت جایی رفته و تا 2-3 ساعت آینده نمی تواند بیاید. ساعت 16:15 رسیدیم لب جاده اصلی آب بر به منجیل. از سرویس بهداشتی کنار جاده استفاده کردیم و نیم ساعتی کنار جاده به ماشین های عبوری دست تکان دادیم ولی کسی نگه نداشت.

بالاخره آقا محرم، تلفنی وانتی را هماهنگ کرد تا بیاید دنبالمون و تا منجیل برساند. ساعت 17 آمد و سوار شدیم و ساعت 17:45 منجیل رسیدیم  و ساعت 18در کنار فروشگاه هایی که اتوبوس های تهران برای خرید سوغات معمولا توقف می کنند، از وانت پیاده شدیم. کرایه وانت هم 150.000 تومان شد. ترجیح مان اتوبوس بیهقی بود ولی از 4 اتوبوسی که آنجا بودند هیچکدام بیهقی نمی رفتند و همه ترمینال آزادی بودند. بالاخره نفری 30.000 تومان توافق کردیم و سوار یکی شون شدیم و ساعت 18:15 راه افتاد. محمدپور در ساعت 19:30 در قزوین پیاده شد.

راننده وانت می گفت که گویا هر روز از ترمینال 13 آزادی، اتوبوس به مقصد طارم هست که صبح اول وقت میاد و بعدازظهر برمی گردد.

جمعه بود و نرسیده به کرج ترافیک بود. ساعت 22 رسیدیم کرج و چون از مسافرهای اتوبوس فقط ما مانده بودیم با اتوبوس بعدی هماهنگ کرد که با آن برویم. البته آن هم جا نداشت و مجبور شدیم تا ترمینال آزادی، روی پله های درب عقب بشینیم. ساعت 22:45 رسیدیم ترمینال و کنار مسجد نماز خواندیم. عباس و چراغی و مهرعلیان با اسنپ رفتند ترمینال بیهقی و بنده هم چون اسنپ پیدا نشد به صورت کورسی آمدم خانه و ساعت 1 بامداد رسیدم خونه.

لازم به ذکر است برنامه ناتمام ماند و بیشتر به گلگشت و شناسایی گذشت. برای رسیدن به قلعه رودخان باید از جاده ای که حدود 300 متر جلوتر از جاده سد کردآباد هست (4 کیلومتر مانده به آب بر) پیش رفت و یا جاده سمت راست را تا روستای باکلور رفت در ارتفاع 1900 متری و یا جاده سمت چپ را تا گردنه دیزاب در ارتفاع 2500 متری) و سپس شروع پیاده روی.

 

 فیلم های برنامه:

https://www.aparat.com/koohvar

 

 

دیدگاه‌ها   

0 # سعید سالم 1399-06-27 19:12
با عرض سلام و خسته نباشید به همگی دوستان. از اونجایی که تمایل به اومدن داشتم که البته جور نشد مسیر رو نگاهی انداخته بودم ومنتظر گزارش برنامه بودم. فکر کنم برنامه روز اول اکتشافی، ماجراجویانه بود چون اکثر مسیرهای طی شده به مقصد قلعه رودخان از برنامه روز دوم شروع شده بود. علاوه بر این اگه نقشه مسیر هم گذاشته بشه مفیده. انشالله قسمت بشه همراهی در برنامه های آتی.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
0 # داود سالم 1399-06-31 17:58
سلام
البته اگر از مسیرهای رفته شده دیگران می رفتیم، دیدن دریاچه های طبیعی کردآباد را از دست می دادیم ویا نیم تا 1 روز باید به برنامه می افرودیم.
اکتشافی و ماجراجویانه بودن گذر از تنگه بعد از دریاچه را تکذیب نمی کنم.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
0 # رضا منادی 1399-06-31 13:15
سلام داود جان
هر برنامه که من نبودم یا مخمون رو به شما سپردیم به نتیجه ای نرسیدیم و برگشتیم
هربار شکست می خوریم می شود گلگشت
برادر من باز این بندگان خدا را بدون برنامه مانند درفک و شهرستانک بردی کوه و باز نیمه کاره ماند و عمرمان به باد رفت
چون آب بود و من بودم قطعا تا آخر مسیر می بردمتون
به هرجهت خیلی زحمت کشیدید رفتید و در تعجبم از کسانی که به نقشه و مسیر شما اعتماد کردند
موفق باشید
رضا خان میرپنج اصل الجزایری 99/06/31
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
0 # داود سالم 1399-06-31 18:04
سلام خدمت کلیه دوستان خصوصا آقای رضا منادی
برخی برنامه سال های پیش هم همین گونه ابداعی بوده. مثلا مازیچال کلاردشت به مرزن آباد - لزور به خرم - تنگه واشی به دراسله - رازمیان تا رحیم آباد - سمنان تا بهشهر.
با احتساب این برنامه، جمع برنامه های ناموفق مان 3 تا شد. (از حدود 20 برنامه در 20 سال اخیر)
به امید برنامه های پربار بعدی، همچنان با برنامه ریزی بنده و حضور شما!
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
0 # رضا منادی 1399-08-07 12:30
جناب آقای داود سالم دامت برکاته
مصوب گردید در فرهنگستان ادب و زبان فارسی من بعد واژه بیگانه "گلگشت" به نام ایرانی عربی "ابداعی" تغییر یابد.
لطفا در مکاتبات بعدی حتما لحاظ گردد.
رضا حداد عادل

حاشیه
برادر من
هر بار ملت رو می بری و گم و گور میکنی یکبار اسمشو میزاری گلگشت یکبار ابداعی
اگر خودم بودم نام سومی هم داشتم که فقط به این نکته اشاره می کنم که کفش ات در جاده هراز و کیسه خواب سعید در صعود شکست خورده مان در درفک به آن دچار شد.
رضا خان میرپنج 07/08/99
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

Comments powered by CComment